ستاد برگزاری نماز جمعه شهر قادرآباد

تنها مرجع وبلاگ اطلاع رسانی ستاد برگزاری نماز جمعه شهرقادرآباد
متن متحرك

ستاد برگزاری نماز جمعه شهر قادرآباد

تنها مرجع وبلاگ اطلاع رسانی ستاد برگزاری نماز جمعه شهرقادرآباد

چماق و هویج، ترفند امروزی نیست!

پنجشنبه, ۳۰ مهر ۱۳۹۴، ۰۸:۱۳ ب.ظ

در زندگی لحظه‌هایی هست که آدمی شبی به تبی و تابی و بهانه‌ای، از دست عزیزترین و نزدیک ترین وابستگان خود نیز خسته و دلگیر می‌شود. مادر از دست طفل و پدر از دست پسر، کودک از دست والدین، و خواهر از دست برادر. برادر هم گاهی از دست برادر خسته و دلگیر می‌شود. اما نسبت عباس با حسین تنها نسبت برادری نبود. آنچنانی که مصائب این نسبت، او را دلزده و آزرده کند. رابطه عباس و حسین، رابطه عبد و مولا، امام و مأموم، مجتهد و مقلد بود؛ و هر چه جز این اگر بود، شاید عباس نامه فدایت شوم یزید را روی دیده می‌گذاشت و امان نامه شمر را می‌پذیرفت. اما عباس برای آنکه از محفل عاشقان حسینی دور نشود، حاضر شد از هر دو دست خود بگذرد اما از اصول خود عدول نکند


عباس خوب می‌دانست از حسین اگر دست بردارد، دستانش دیگر به کارش نمی‌آمدند. اما چه نابخردانه دست دوستی دراز کرده بود شمر، و چه ساده‌انگارانه امان‌نامه برای عباس آورده بود. امان‌نامه که هیچ، چنین سرداری را عمود هم بر فرقش فرو می‌آوردی، دست از دامان حسین بر نمی‌داشت. و یزیدیان انگار نمی‌دانستند امان عباس، دامن امن و امان دل حسین است و نمی‌دانستند امنیت عباسی، سکینه نگاه حسینی بود، نه آرامش قبل از طوفان جبهه مقابل


آخر امان به چه قیمتی؟ به قیمت رفتن و ندیدن غارت خیمه‌ها و اسارت اهل حرم؟ به قیمت تنهایی و بی یاری مولا؟ هیهات! غیرت عباس اجازه نمی‌داد، خیمه‌ها را سوزان و در حال غارت ببیند و در سایه سار نخل‌های کوفی آسوده خاطر بنشیند. اصلا بی حسین زندگی چه ارزشی داشت برای عباس؟ وقتی صدای العطش از حرم حسین برخواسته بود، وعده تعلیق تحریم آب آن هم بصورت مشروط به چه کار عباس می‌آمد؟ وقتی در آن تحریم ظالمانه، گل‌ها یک به یک در حال پژمردن در خیمه‌ها بودند، وعده آسایش باغ‌ها و کاخ‌های کوفی‌ التیام‌بخش کدامین غم دل عباس می‌شد؟ 


آرمان عباس نمی‌گذاشت که به سلام گرگ اعتنا کند، چه رسد به اینکه از آرمان و اعتقاد و اصول خود دست بردارد؟ آنوقت می‌آمد می‌نشست بر سر اختلافات با یزید، با نماینده پلید او - شمربن ذی‌الجوشن - مذاکره می‌کرد؟ آن هم در میدانی که برای کشتن حسین، تمام شمشیرها تیز و تمام سرنیزه‌ها آماده و تیر تمام کمان‌ها درکمین خیمه ها بودند؟


حکایت مضحک چماق و هویج مستکبرین، ترفند امروزی نیست. رسم یزیدیان همه اعصار همیشه همین است. آنها اول تحریم و محاصره می‌کنند، وانگهی دم از مذاکره و توافق و امان‌نامه می‌زنند. اما مگر می‌شود شمشیر آخته را بالای سر طرف مقابل نگه داشت و امان‌نامه پرمکر و مشروط کوفی را روی میز گذاشت و از مذاکره دم زد؟ کوفیان با این حیله یزیدی چه کسی را می‌خواستند فریب دهند، خود را یا علمدار حسین را؟ عباس اگر می‌خواست امان نامه را بپذیرد، چرا از مدینه تا کربلا امام زمانش را همراهی کرد و پاسداری و علمداری از خیمه‌های سپاه حسین را برگزید؟
 

براستی دشمن چه خیالی در سر می‌پروراند؟ امروز ما نسل آخرالزمانی عاشورا اگر قرار باشد امان‌نامه یزید زمان را بپذیریم و با دست کشیدن از آرمان‌های اصیل مان، در امان باشیم، اصلا چرا انقلاب کردیم؟ چرا در جنگ برای دفاع از آن آرمان‌ها مقاومت کردیم؟ و چرا برای ایستادن پای اصول خود، هزینه سنگینی به وزن تحریم و به مساحت محاصره دادیم؟ گیرم که آب را یزیدیان بستند، آبروی مقاومت که باقیست


تو اما مبادا به این همه سیاهی‌لشگر دل خوش کنی! شمار سلیمان بن صُردها و حر بن یزید بجلی‌ها اگرچه در این حوالی کم نیست، ولی زمان اما عباس می‌خواهد امروز. مرامت عباسی که باشد، امان‌نامه هم اگر برایت آوردند، تمام دنیا و مافیها را هم بپایت بریزند، حاضر نمی‌شوی یک تار موی ولی را با عالمی عوض ‌کنی! گیرم که آب را بستند، دستان عباس که هنوز در بدن هست. دانش آموختگان مکتب عباس تا دست در بدن دارند، تحریم هم آنان را از پا نمی‌نشاند.

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۰۷/۳۰
آرشیو کل اخبار

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی