ما آزمودیم در آن اَپ، خط خویش!
حدودا بعد از بازگشتم از کربلا بود که به دلایلی - مثل پیدا کردن بچههای کاروان - وایبر را دوباره نصب کردم. پیش از آن حدود شهریور 93 بود که از فضای وایبر خارج شده بودم. در این چند مدت هم مدام اهمیت و ضرورت حضور در این شبکهها را پیش خود سبک-سنگین میکردم. دست آخر میدیدم بیش از آنکه بتوانم در آن محیط تأثیر بگذارم، تأثیر میپذیرم. و مهمتر از همه اینکه وقت و حوصلهام صرف پیامهای سخیف و سطحی رایج در وایبر میشود. با این همه، باز یکسره کردن تکلیف وایبر را موکول میکردم به بعد. امشب اما یکی از همکاران که گوشیاش را در ایام عید داده بود تعمیر و حالا میخواست از وایبر-دسکتاب استفاده کند، گفت: «از وایبرت خارج شو تا من کد فعال سازی را بگیرم و بعد از آنکه وایبر دسکتاب را برای سیستمم فعال کردم، دوباره وایبرت را فعال کن». این شد که ما غیرفعال کردیم و او طبق پیش بینی من، نتوانست وایبر را فعال کند! در نتیجه من هم حاضر نشدم وایبر را برای بار دیگر نصب کنم. اینگونه بود به بیت «بیرون کشید باید از این ورطه رخت خویش!» عامل شدیم.
پی نوشت: اگر عمری بود، در رابطه با حضور در شبکههای اجتاعی خواهم نوشت ان شاءلله. این سیاهه هم صرفا جهت بازشدن نطقم بود، زیاد جدی نگیرید!